معنی ساز کار - جستجوی لغت در جدول جو

ساز کار

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساز راه — تصویر ساز راه

اسباب سفر، لوازم مسافرت، توشه و لوازم سفر، سامان سفر، زاد و راحله، راه انجام

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از چای کار — تصویر چای کار

کسی که کارش کشت و زرع چای است، چای کارنده، کشت کنندۀ چای

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سال دار — تصویر سال دار

سالمند، سال دیده، پیر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سازش کار — تصویر سازش کار

سازش کار

آنکه با دیگری صلح و سازش کند، سازش کننده، سازگار

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از خام کار — تصویر خام کار

بی تجربه، کارنا آزموده

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تازه کار — تصویر تازه کار

تازه کار

کسی که تازه کاری را یاد گرفته، کم تجربه

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ستیز کار — تصویر ستیز کار

ستیز کار

جنگجو، سرکش، کسی که کارش ستیزه است، ناسازگار

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از سبزی کار — تصویر سبزی کار

سبزی کار

کسی که پیشه اش کاشتن انواع سبزی های خوردنی است

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از نازک کار — تصویر نازک کار

نازک کار

صنعتگری که کارهای ظریف انجام می دهد، آنکه اشیای ظریف می سازد، استاد بنّا که روکار ساختمان و کارهای سفیدکاری و گچ بری را انجام می دهد

فرهنگ فارسی عمید

(زِ)

سازش کننده. سازگار. سازوار. سازنده با دشمن. ساخت و پاخت کننده. زد و بند کننده. بند و بست کننده. تبانی کننده. توطئه کننده. رجوع به سازش شود

لغت نامه دهخدا

تصویری از سما کار — تصویر سما کار

خدمتکار شرابخانه سبو کش میخانه، مطلق خدمتکار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از فساد کار — تصویر فساد کار

فساد کار

بدکار، فتنه انگیز، زیانکار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از گاز دار — تصویر گاز دار

جوشی چون دوغ جوشی مایعی که دارای گاز است آب گازدار دوغ گازدار

فرهنگ لغت هوشیار

نازک کار

بنایی که بدیوار گچ مالد و سفید کاری و گچ بری کند مقابل سفت کار کلفت کار، نجاری که اشیا چوبین ظریف سازد از قبیل تخته نرد النگو کیف زنانه

فرهنگ لغت هوشیار

زمینی که در آن خربزه و هندوانه و خیار و مانند آن کارند پالیز فالیز، کلبه ای محقر در باغ و فالیز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از صاف کار — تصویر صاف کار

پخکار گلگیر ساز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سوار کار — تصویر سوار کار

سوار کار

کسی که در سواری ماهر و چابک بود

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ستیز کار — تصویر ستیز کار

ستیز کار

جنگجو، لجوج، خشمگین، متمرد سرکش

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تازه کار — تصویر تازه کار

تازه کار

کم تجربه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سپوز کار — تصویر سپوز کار

سپوز کار

کسی که در کارها تاخیر کند آنکه در امور مماطله کند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سبک کار — تصویر سبک کار

چست چالاک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سازشکاری — تصویر سازشکاری

سازشکاری

عمل و حالت سازشکار اهل سازش بودن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سازکاری — تصویر سازکاری

همسازی هماهنگی

فرهنگ لغت هوشیار

ساده کار

آنکه کار سادگان و ساده رویان دارد بیریش امر، نوعی زرگری ساده و بی پیرایه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از راز دار — تصویر راز دار

سر نگاهدار، دارنده راز کسی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سازکار — تصویر سازکار

هم آهنگ هم آواز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سازشکار — تصویر سازشکار

سازش کننده

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سازشکار — تصویر سازشکار

((زِ شْ))

آن که سازش می کند، اهل بند و بست

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سازوکار — تصویر سازوکار

((زُ))

مکانیسم، ترکیب و ساختمان چیزی، توصیف دقیق عملکرد یک دستگاه یا مراحل مختلف یک واکنش یا رخداد یک پدیده، ساز و کار (واژه فرهنگستان)

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ساده کار — تصویر ساده کار

ساده کار

بی ریش، امرد

فرهنگ فارسی معین

تصویری از سازوکار — تصویر سازوکار

مکانیزم

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از ساز و کار — تصویر ساز و کار

ساز و کار

مکانیسم

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از تازه کار — تصویر تازه کار

تازه کار

مبتدی

فرهنگ واژه فارسی سره

مکانیسم، ساخت وکار، روال کار

فرهنگ واژه مترادف متضاد